خاطرات پسرم

ختنه کردن سپهر گلی

1393/10/16 16:58
نویسنده : مامان
244 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم

من اومدم با دوتا خبر،،،،به من زنگ بزن

اول اینکه بالاخره ختنه شدی،،یعنی این ختنه کردن شما شده بود کابوس هرشب من تا پوشکتو عوض میکردم و میدیدم هنوز ختنه شدی یه غمی میومد رو دلمنگران،تا آخرش دلو به دریا زدم و یروز صبح با مامانی رفتیم مطب دکترم که کار ختنه هم انجام میده برا ختنته،منشی توروگرفت و بردت داخل خدا میدونه به من و مامانی چی گذشت پشت در اتاق صدای گریه هات منم به گریه انداخته بود گریهخانمایی که اونجا بودن سعی داشتن آرومم کنن ولی من عین بارون بهار اشک میریختم تا اینکه در باز شد و آوردت گفت بهش شیر بده و داروهاشم مرتب استفاده کن براش،دایی جونی مارو برده بود و برمون گردوند خونه،توی ماشین خوابت برد ولی وقتی اومدیم خونه،خونه رو گذاشتی رو سرتچشم پوشکت نکردیم و یه روز کامل باز بودی میتونم بگم حدود 24 ساعت گریه کردی و ناآروم بودی بعدش دیگه گریه هات تموم شد و ولی نق زدنات ادامه داشت تا 3 روز،حلقه ختنت هم روز 10 افتاد و خیال ما راحت شد.....اینم از عکست ببین چه مظلوم بودی

 

 

 

خبر دوم اینکه سینا هم 13 دی ماه بدنیا اومد هوراو جمع خانوادگی ما بزرگتر شد،،،،3 تا پسر شیطون و هم سن و سال به جمع ما امسال اضافه شدن،خداروشکر........مژه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)